لیبرالیسم به معنای اباحیت و مباح دانستن همه ی امور برای انسان هاست. لیبرالیسم، آزادی و خواست انسان ها را به عنوان مرجع و ملاک نهایی برای ارزش ها و آرمان های اجتماعی می داند. دموکراسی نیز به معنای حاکمیت مردم است. لیبرال دموکراسی، نوعی نظام سیاسی است که ادعا می کند با خواست و اراده ی اکثریت مردم سازمان می یابد. این نظام سیاسی حقیقت و فضیلتی را که مستقل از خواست مردم باشد به رسمیت نمی شناسد و حکومتی دنیوی و این جهانی است. این نوع نظام سیاسی با فرهنگ جهان غرب که رویکردی دنیوی دارد سازگاری دارد.
لیبرال دموکراسی وقتی با مردمی مواجه می شود که ارزش های دیگر مثل عدالت را مهمتر از ارزش آزادی می دانند یا حقیقت را به اراده ی الهی باز می گردانند و از مسئولیت انسان در برابر این حقیقت سخن می گویند، دچار تناقضی می شود که از حل نظری آن عاجز است. دانشمندان علوم سیاسی از تناقضی که از نارضایتی مردم نسبت به نظام سیاسی لیبرال دموکراسی به وجود می آید تحت عنوان پارادوکس دموکراسی یاد می کنند.
عنوان جمهوری در این ترکیب به معنی به رسمیت شناختن حضور مؤثر مردم در نظام سیاسی است و کلمه ی اسلامی نشان دهنده ی این است که فعالیت مردم بر مبنای عقاید و ارزش های اجتماعی اسلام سازمان پیدا می کند. در عقاید اسلامی، احکام و مقررات با خواست مردم، انبیاء الهی و اولیای الهی تعیین نمی شود بلکه با اراده و مشیت خداوند شکل می گیرد. عقل و وحی دو وسیله ی شناخت ارزش های الهی و احکام و مقررات اجتماعی هستند و انسان ها، مسئولیت شناخت و اجرای آن ها را به عهده دارند. در آموزه های اسلامی هنگامی که عبادات بعد اجتماعی پیدا می کنند ارزش بیشتری می یابند. در برخی روایات، مسئولیت امّت اسلامی در برابر امامت و رهبری امّت اسلامی به عنوان مهمترین مسئولیت یاد شده است.
لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی:
لیبرال دموکراسی:
لیبرالیسم به معنای اباحیت و مباح دانستن همه ی امور برای انسان هاست. لیبرالیسم، آزادی و خواست انسان ها را به عنوان مرجع و ملاک نهایی برای ارزش ها و آرمان های اجتماعی می داند. دموکراسی نیز به معنای حاکمیت مردم است. لیبرال دموکراسی، نوعی نظام سیاسی است که ادعا می کند با خواست و اراده ی اکثریت مردم سازمان می یابد. این نظام سیاسی حقیقت و فضیلتی را که مستقل از خواست مردم باشد به رسمیت نمی شناسد و حکومتی دنیوی و این جهانی است. این نوع نظام سیاسی با فرهنگ جهان غرب که رویکردی دنیوی دارد سازگاری دارد.
لیبرال دموکراسی وقتی با مردمی مواجه می شود که ارزش های دیگر مثل عدالت را مهمتر از ارزش آزادی می دانند یا حقیقت را به اراده ی الهی باز می گردانند و از مسئولیت انسان در برابر این حقیقت سخن می گویند، دچار تناقضی می شود که از حل نظری آن عاجز است. دانشمندان علوم سیاسی از تناقضی که از نارضایتی مردم نسبت به نظام سیاسی لیبرال دموکراسی به وجود می آید تحت عنوان پارادوکس دموکراسی یاد می کنند.
جمهوری اسلامی:
عنوان جمهوری در این ترکیب به معنی به رسمیت شناختن حضور مؤثر مردم در نظام سیاسی است و کلمه ی اسلامی نشان دهنده ی این است که فعالیت مردم بر مبنای عقاید و ارزش های اجتماعی اسلام سازمان پیدا می کند. در عقاید اسلامی، احکام و مقررات با خواست مردم، انبیاء الهی و اولیای الهی تعیین نمی شود بلکه با اراده و مشیت خداوند شکل می گیرد. عقل و وحی دو وسیله ی شناخت ارزش های الهی و احکام و مقررات اجتماعی هستند و انسان ها، مسئولیت شناخت و اجرای آن ها را به عهده دارند. در آموزه های اسلامی هنگامی که عبادات بعد اجتماعی پیدا می کنند ارزش بیشتری می یابند. در برخی روایات، مسئولیت امّت اسلامی در برابر امامت و رهبری امّت اسلامی به عنوان مهمترین مسئولیت یاد شده است.